نمیدونم چی بگم؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!

نمیدونم چی بگم والا؟!...نمیدونم رفتار من بد یا رفتار امیر...این روزا خیلی باهم دعوا داریم ....از صب تا شب حتی ی اسم ب هم نمیدیم ....اخرش من میزنگم میگم چرا سراغ از من نگرفتی امیر میگه شارژندارم نمیدونم راسته دروغه...ولی خدایی میگه نمیدونم چیکار کنم باور کنی که شارزندارم .......بخدا اینقد داره بهم کم محلی میکنه .....بهشم میگم امیر ب من کم محلی میکنی میگه تو راس میگی درست ببخشید که کم محلی میکنم.....کلی باهمم بعدش دعوا میکنیم درست حرف زدنمون درکل ی 20دیقیه بیشتر نیست.....بعضی وقتاهم نه نه همیشه فک میکنم یکی جای منو گرفته که امیر کم محلی میکنه ....ب خود امیرم گفت اگه کسی اومده تو زندگیت بهتر من بگو ....ولی باز امیر میگه بخدا قسم ب جون اجیم کسی نیومده ......بعد بهش میگم خو چرا کم محلی میکنی میگه بخدا سرم شلوغه میگه کلاسام شروع شده ....از صب میرم تا شب....شب میام ی خورده استراحت کنم.....بعدکیه وقت میکنم باهم بحرفیم داخل کلاس که نمیشه ........منم با این حرفارازی میشم کنار میام نمیدونم کار درستی میکنم یا ن ؟.......ولی ی مشاوره داریم همیشه پیش اون دردو دل میکنم خیلی خانوم خوبی....میگه شماها از هم جدا میشید ...روقتم اینو بگه من کلی گریه میکنم ب خودم میگم امیر اولش بهم گفت من یکی رو میخوام مث شیر پشتم باشه همیشه کنارم باشه ....ولی بعد این همه حرف که غزمو خورد ولم کنه....مگه من احساسمو از سرراه اوردم ....منم دل دارم ......ولی باز این مشاورمون حرف خودشو میزنه.......از وقتی که این حرفو زده دیگه نرفتم پیشش....امیر حتی گفت که اینقد دوست دارم که حاضرم الان بیام خوستگاری باهم باشیم ..ولی من میگم نه چون میدونم بابا الان دختر ب کسی نمیده ....منو امیر الان که6ماه باهمیم نمیدونم درست بهش دل بستم نمیدونم کاش نمیبستم .......خودمم توش موندم ......از دلش خبر ندارم .....دل خودممم با این زندگی که دارم داغون شده.....زندگیم از ی طرف سخت میگذره ..... عاشقیمم از ی طرف .......بعضی وقتا ب خودم میگم کاش بمیرم بهتر همه چی درست میشه ....ولی واقعا نمیدونم چی بهتر ....دوستام اجیم بهم میگن با مردن چیزی درست نمیشه...ولی دیه خستم شده من زیادی نوشتم این روزاهم خودم درس دارم خیلی دیر ب وبم سر میزنم ....ولی خب وبم که بازدید کننده که ندارم.......